سلام به همه ی دوستان
امروز میخوام در مورد سریال خاطرات یک خون اشام براتون بنویسم.
توجه کرده باشید خون اشام یا دراکولا ها در فیلمهای قدیمی تر اکثرا شخصیت منفی بودن در خونه های متروک زندگی میکردن با قتل خون به دست می اوردن و مثلا در روشنایی روز نمیتونستن بیرون بیان اب کلیساهای مسیحی باعث ازارشون میشد و حتی مرگشون لباس پوشیدنشون عادی نبود ولی در این سریال میبینیم که قتل رو بد میدونن از خونهایی که از بانک خون میدزدن تغدیه میکنند تو روز راحت میان بیرون اصلا اب مقدس روی انها بی تاثیر با خنجر چوبی میمیرند بین مردم زندگی میکنند عاشق انسان ها میشن جالب تر از اون انسان ها بهشون اعتماد دارن بعضیاشون رو موجودات خوبی میدونن و ازشون حمایت میکنن مثل ما تو خونه های معمولی زندگی میکنن و خون رو تو جام شرابشون میخورن